اشعار سعیده اصلاحی

جاده ها سینه خیز در راه اند / سعیده اصلاحی

جاده پای پیاده راه افتاد
نقشه ی راه ، دست ماه افتاد

دیده می شد دوباره تنگ غروب
کوه و شال بنفش رنگ غروب

ابری از دور داشت رد می شد
نقطه چین می گذاشت....رد می شد

جاده دنبال نقطه چین ها رفت
راه پیچید و ماه ، تنها رفت

جاده ها گرچه همسفر بودند
همگی از تو بی خبر بودند

نامت از ابرها فرو می ریخت
پشت سر، پیش پا فرو می ریخت

دهن خشک خاک ، تر می شد
نفس جاده تندتر می شد

خارها بی درنگ گل می داد
صخره و تخته سنگ گل می داد

اتفاقات خوب  ناگاه اند
جاده ها سینه خیز در راه اند

2514 0

با ابرها برگرد و پر کن حوض خالی را / سعیده اصلاحی

با ابرها برگرد و پر کن حوض خالی را
تر کن زمین و آسمان این حوالی را
 
با بادبادکهای بازیگوش برگردان.....
دیروزهای دلنشین  بی خیالی را
 
از دورها امشب به گوشم می رساند باد
آوای رقص پات بر سقف سفالی را
 
می خوانمت تا بشنوم باز از زبان رود
همخوانی ات با ناودانهای شمالی را
 
باید بسازد برکه با ته مانده ای از ماه
تا بگذراند ماه های خشکسالی را.....
 
در آسمانم قل بخور خورشید نارنجی
از من نگیر این روزهای پرتقالی را...
 
1854 0 3